بهرادبهراد، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

بهراد من

من و بابایی و تو

عزیز دلم گل پسرم سلااااام... مامانی امروز داشتم به این مسئله فکر میکردم که با اومدنت چقدر ریتم زندگیم عوض شده.... صبح 2 بار قبل از ساعت همیشگی بیدار شدنم باید پاشم و نشسته بهت شیر بدم معمولأ یکی ساعت 5 و یکی هم ساعت 8.30 بعدش هم باید بغلت کنم تا باد گلو بزنی و بعدش تلاش برای اینکه با آرامش دوباره بخوابی...تو این مرحله سوم خودمم خوابم! بعدش باید همش جاتو چک کنم که معمولأ کثیفه...   مامانی خلاصه اینکه مامان ریحانه که تا ظهر خواب بود و وقتی هم بیدار میشد هر جوری دوست داشت روزشو میگذروند حالا شده یه مامان که دیگه خودش تو اولویت سوم زندگیشه!!!   هر سال هوا که برفی میشد زودی با دوستا...
8 آذر 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهراد من می باشد